همانطور که در مقاله پیش اشاره شد “رجوع به مطلب دادخواست حقوقی مطالبه وجه چک” دادخواست حقوقی مطالبه وجه چک” از آنجایی که رویه های مختلفی در خصوص دادگاه صالح به رسیدگی به دعوای مطالبه وجه چک در محاکم ایجاد شده بود دیوان عالی کشور در تاریخ 20/4/1385 با صدور رای وحدت رویه شماره 688 این موضوع را خاتمه داده و دادگاههای صالحه جهت رسیدگی به دعوای چک را به شرح ذیل معین نمود اصل رای صادره جهت استحضار کاربران محترم به شرح ذیل قرار میگیرد:
رأي وحدت رويه شماره ۶۸۸ هيأت عمومي ديوان عالي كشور در مورد صلاحيت دادگاه رسيدگيكننده به دعوي چك
پرونده وحدت رويه رديف:۸۳/۲۲ هيأت عمومي
بسمهتعالي
محضر مبارك حضرت آيتالله مفيد دامت بركاته
رياست محترم ديوان عالي كشور
احتراماً براساس گزارش مورخ 6/5/1383 رياست شعبه سوم دادگاه عمومي كرمانشاه از شعب سوم و هفدهم ديوان عالي كشور در استنباط از مواد ۱۳ قانون آييندادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور مدني و ۳۱۴ قانون تجارت، آراء مختلف صادر گرديده است كه جريان امر ذيلاً گزارش ميگردد:
الف) به دلالت محتويات پرونده كلاسه ۲/۱۴۶۸ شعبه سوم ديوان عالي كشور، در تاريخ 13/12/1382 آقاي محمدصادق نجفي مقيم كرمانشاه دادخواستي به طرفيت آقاي پرويز نيك بزم مقيـم كرمانشاه بخواسـته صـدور حـكم به پرداخت مبلغ پنـج ميليون ريال وجه يك فقره چك بانك ملي ايران شعبه وحدت كامياران به شماره ۲۱۵۵۲۵ ـ3/12/1382به دادگاه عمومي كامياران تسليم نموده و با استناد به تصوير مصدق چك و گواهي عدم پرداخت بانكي ضمن تأكيد بر طلبكاري خود صدور حكم بخواسته مرقوم را تقاضا كرده است. دادخواست مزبور حسبالارجاع در شعبه اول دادگاه عمومي كامياران تحت كلاسه ۸۲/۲۷۰۳ مطرح گرديده و اين دادگاه در وقت فوقالعاده به شرح رأي شماره ۲۶۲۷ـ3/12/1382باعتبار محل اقامت خوانده و مقررات ماده ۱۱ قانون آييندادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور مدني، قرار عدم صلاحيت به شايستگي دادگاه عمومي كرمانشاه صادر و پرونده را ارسال نموده كه به شعبه سوم دادگاه عمومي كرمانشاه ارجاع و به كلاسه ۸۲/۲ ـ ۱۴۰۲ ثبت شده و دادگـاه اخيرالـذكر هم در وقت فـوقالعاده به شرح رأي ۱۴۳۷ـ 13/12/1382 با تصريح به اينكه دعوي از دعاوي بازرگاني است و از مقررات مربوط به برات پيروي ميكند و مدعي براساس قاعده تخيير، دعوي را در محل پرداخت وجه چك اقامه نموده، نهايتاً باستناد ماده۳۱۴ قانون تجارت و ماده۱۳ قانون آييندادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور مدني از خود نفي صلاحيت نموده و پرونده را جهت تعيين دادگاه صالح به ديوان عالـي كشور ارسال داشته كه پس از ثبـت به كلاسه مرقوم به شعبه سوم ديوان عالي كشور ارجاع و هيأت شعبه پس از قرائت گزارش جناب آقاي محمدمهدي منشيزاده منوچهري، عضو مميز محترم و اوراق پرونده مشاوره نموده و چنين رأي داده است:
«« قرار عدم صلاحيت شماره ۱۴۳۷ـ 13/12/1382 شعبه سوم دادگاه عمومي شهرستان كرمانشاه صحيح نيست و با قانون مطابقت ندارد زيرا:
اولاً) با لحاظ ماده ۱۱ قانون آييندادرسي مدني دادگاههاي عمومي و انقلاب، قاعده اصلي صلاحيت، صلاحيت دادگاهي است كه خوانده در حوزه قضايي آن اقامتگاه دارد و در پرونده مطروحه به شرح مندرجات دادخواست، خوانده در كرمانشاه مقيم است.
ثانياً) ماده ۱۳ قانون مزبور كه در صدور قرار عدم صلاحيت مورد استناد دادگاه مرقوم قرارگرفته است به دعاوي بازرگاني و دعاوي راجع به اموال منقول كه از عقود و قراردادها ناشي شده باشد.
ثالثاً) به صراحت ماده ۳۱۴ قانون تجارت، صدور چك، ولو اينكه از محلي به محل ديگر باشد، ذاتاً عملي تجاري محسوب نيست و مواد ۲و۳ قانون تجارت، معاملات تجارتي اصلي و تبعي را احصاء نموده كه به دعاوي مربوط به معاملات تجارتي اصلي و تبعي مصرح در مواد مذكور از قانون تجارت دعاوي تجارتي (دعاوي بازرگاني) اطلاق ميشود و با اين ترتيب دعاوي مربوط به مطالبه وجه چك، دعوي بازرگاني محسوب نميشود و گرچه در قسمت اخير ماده ۳۱۴ قانون تجارت تصريح گرديده: ( … ليكن مقررات اين قانون از ضمانت صادر كننده و ظهر نويسها و اعتراض و اقامه دعوي و ضمان و مفقود شدن راجع به بروات شامل چك نيز خواهد شد.) ولي منظور قانونگذار از عبارت (اقامه دعوي) با لحاظ مواد ۲۸۶ و ۲۸۷ اصلاحي و ۲۸۸ و ۲۸۹ قانون تجارت آن است كه دارنده چك در مقام اقامه دعوي عليه ظهرنويس بايستي مقررات مواد مزبور از قانون تجارت را كه راجع به بروات است رعايت نمايد و لزوم رعايت اين مقررات از قانون تجارت به اين معني نيست كه چك از اسناد تجارتي محسوب است به ويژه آن كه صدر ماده۳۱۴ قانونتجارت چك را از عداد اسناد تجاري بهمعني اخص (برات و فته طلب) خارجكرده است، بنا بمراتب و با توجه به اينكه اختيار خواهان در رجوع به دادگاههاي موضوع ماده ۱۳ قانون آيين دادرسي دادگاههـاي عمومي و انقـلاب در امور مـدني (رأي وحـدت رويه شمـاره ۹ـ 28/3/1359هيأت عمومي ديوان عالي كشور) ناظر است به دعاوي بازرگاني و دعاوي راجع به اموال منقول كه از عقود و قراردادها ناشيشده باشد و موضوع مطروحه با هيچ يك از عناوين مذكور در ماده ۱۳ فوقالذكر مطـابقت ندارد، لذا در اجراي تبصـره ذيل ماده۲۷ قانون مزبور با تشخيص صلاحيت دادگاه عموميكرمانشاه حل اختلاف مينمايد…»»
ب) به حكايت محتويات پرونده كلاسه ۱۶/۱۳۲۴ شعبه هفدهم ديوان عالي كشور، در تاريخ 7/5/1382آقاي علي كرميـان به طرفيـت آقاي نامدار حـاجي علياني دادخواستي به خواسته مبلغ ۱۴٫۰۰۰٫۰۰۰ ريال در ازاء يك فقره چك به شماره ۱۷۴۸۴۶ مورخ 5/9/1381 عهده بانك ملي شعبه شهرستان ايوان با احتساب جمعي خسارات وارده تأخير تأديه تقديم دادگستري ايوان نموده كه به كلاسه ۸۲/۱۹۲ شعبه اول آن دادگستري ثبت گرديده است. خواهان در شرح دادخواست توضيح داده است: آقاي نامدار حاجي علياني صادركننده يك فقره چك به شماره مرقوم از جاري شماره ۱۴۴۴ بابت دين در وجه ايشان است كه با مراجعه به بانك محال عليه به موجب گواهينامه عدم پرداخت چك بعلت كسر موجودي برگشت خورده و بلحاظ صدور چك بلامحل عليه صادر كننده چك در دادسراي عمومي و انقلاب شهرستان ايوان شكايت نموده ولي خوانده تاكنون نسبـت به استيفاي حقوق خواهان اقدامي معمول نداشته است، عليهذا با تقديم اين دادخواست تقاضاي رسيدگي و صدور حكم مبني بر الزام خوانده بهپرداخت اصل خواسته و خسارات وارده را معمول نموده است.
شعبه اول دادگاه عمومي ايوان طي دادنامه شماره ۱۶۱ مورخ 9/5/1382 چنين رأي داده است:
«« در خصوص دادخواست آقاي علي كرميان بطرفيت آقاي نامدار حاجي علياني بخواسته مبلغ چهارده ميليون ريال وجه يك فقره چك بشماره ۱۷۴۸۴۶ نظر باينكه خواهان در دادخواست تقديمي خود محل اقامت خوانده را شهرستان كرمانشاه منطقه جعفرآباد … ذكر نموده و با عنايت به اينكه وفق مقررات، دعاوي در محل اقامت خوانده دعوي رسيدگي ميشود لذا اين دادگاه مستنداً به ماده۱۱ قانون آييندادرسي مدني خود را جهت رسيـدگي به دعـوي مطروحـه صالـح ندانسـته و قرار عـدم صلاحيـت خـود را به شايستگي محاكم عمومي كرمانشاه صادر و اعلام ميدارد …»»
پرونده پس از ارسال به كرمانشاه به شعبه سوم دادگاه عمومي اين شهرستان ارجاع و به كلاسه ۸۲/۶۵۴ ثبت و شعبه مرجوع اليه طي قرار شماره ۶۵۱ مورخ 1/6/1382چنين رأي داده است:
نظر به اينكه:
اولاً ـ خواهان در دعاوي بازرگاني علاوه بر دادگاه محل اقامت خوانده، ميتواند بهدادگاهي رجوعكند كه عقد يا قرارداد در حوزه آن واقع شده است يا تعهد در آنجا بايد انجام شود.
ثانياً ـ دعوي خواهان در مطالبه وجه چك شماره ۱۷۴۸۴۶ بانك ملي ايوان غرب در اقامه دعوي از دعاوي بازرگاني (برات) پيروي ميكند.
ثالثاً ـ مدعي برابر قاعده تخيير، دعوي خويش را در محل پرداخت چك (بانك محال عليه) اقامه كرده است. با طرح چنين دعوايي در دادگاه صالح با توجه به قاعده (مناط صلاحيت تاريخ تقديم دادخواست است) همزمان و خود به خود از ديگر مراجع صلاحيتدار، صلاحيت رسيدگي سلب ميشود نتيجه اين مقدمات چيزي جز صالح نبودن اين دادگاه نيست، بنابراين ضمن نفي صلاحيت از خويش باستناد ماده ۳۱۴ قانون تجارت و مواد۱۳، ۲۶ و ۲۷ قانون آيين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور مدني پرونده براي حل اختلاف در صلاحيت به ديوان عالي كشور ارسال و به شعبه هفدهم ارجاع و بشرح ذيل بصدور دادنامه ۳۷ـ 8/6/1382 منتهي گرديده است:
«« نظر باينكه ماده۱۳ قانون آيين دادرسي مدني دادگاههاي عمومي و انقلاب مصوب 21/1/1379 در دعاوي بازرگاني و نيز دعاوي راجع به اموال منقول كه از عقود و قراردادها ناشي شده باشد بخواهان اختيار داده كه ميتواند به دادگاهي رجوع كند كه عقد يا قرارداد در آنجا واقع شده است يا تعهد ميبايست در آنجا انجام شود و با توجه به اينكه ماده فوق عيناً همان ماده ۲۲ قانون آييندادرسي مدني مصوب ۱۳۱۸ با اصلاحات بعدي ميباشد كه در خصوص آن رأي وحدت رويه شماره ۹ـ 28/3/1359 هيأت عمومي ديوان عالي كشور اصدار يافته كه رأي مزبور از نظر ايجاد تسهيل در رسيدگي به دعاوي بازرگاني و هر دعوي راجع به اموال منقول كه از عقود و قرارداد ناشي شدهباشد انتخاب بين سه دادگاه محل وقوع عقد يا قرارداد يا محل انجام تعهد و دادگاه محل اقامت خوانده را براي اقامه دعوي در اختيار خواهان گذاشته است و با عنايت به اينكه در ما نحن فيه خواهان بشرح دادخواست، دادگاه عمومي شهرستان ايوان را بعنوان دادگاه محل انجام تعهد براي اقامه دعوي خود انتخاب كرده است لهذا نظر به مراتب فوق، در اختلاف حاصله ضمن تأييد نظر شعبه سوم دادگاه عمومي كرمانشاه، به صلاحيت شعبه اول دادگاه عمومي ايوان حل اختلاف مينمايد.»»
بطوري كه ملاحظه ميفرماييد شعبه محترم سوم ديوان عالي كشور طي دادنامه ۲۰۵ـ 2/4/1383 با عدم تلقي دعوي مربوط به صدور چك به عنوان دعوي بازرگاني و عدم شمول مقررات ماده ۳۱۴ قانون تجارت و ماده۱۳ قانون آييندادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب نسبت به مورد، دادگاه محل اقامت خوانده را صالح به رسيدگي دانسته، در حالي كه شعبه هفدهم به موجب دادنامه ۳۷ـ 8/6/1382 آن را از دعاوي بازرگاني تشخيص و مطابق ماده۱۳ قانون مرقوم، خواهان را در انتخاب هر يك از دادگاههاي محل انعقاد قرارداد، محل اجراي تعهد و محل اقامت خوانده مختار دانسته است كه چون در مورد مشابه با استناد به مواد ۳۱۴ قانون تجارت و ۱۳ قانون آييندادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب از دو شعبه ديوان عالي كشور آراء مغاير صادر گرديده است، لذا مستنداً به ماده ۲۷۰ قانون آييندادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور كيفري تقاضاي طرح موضوع در جلسه هيأت عمومي ديوان عالي كشور را براي صدور رأي وحدت رويه قضايي تقاضا مينمايد.
معاون قضائي ديوان عالي كشور ـ حسينعلي نيّري
بتاريخ روز سه شنبه 23/3/1385 جلسه وحدت رويه قضائي هيأت عمومي ديوان عالي كشور، به رياست حضرت آيتالله مفيد رئيس ديوانعالي كشور و با حضور حضرت آيتالله درّي نجفآبادي دادستان محترم كل كشور و جنابان آقايان رؤسا و مستشاران و اعضاء معاون شعب حقوقي و كيفري ديوانعالي كشور تشكيل گرديد.
پس از طرح موضوع و قرائت گزارش و بررسي اوراق پرونده مبني بر: ((… احتراماً: در خصوص پرونده وحدت رويه حقوقي رديف ۸۳/۲۲ هيأت عمومي ديوان عالي كشور موضوع اختلاف شعب محترم سوم و هفدهم ديوان عالي كشور در مورد شمول مقررات مربوط به دعاوي بازرگاني نسبت به دعاوي چك با توجه به گزارش امر نظريه حضرت آيتالله درّي نجفآبادي، دادستان محترم كل كشور، بشرح آتي اعلام ميگردد:
با توجه به اصول كلي حقوقي ناظر به لزوم مراجعه به مراجع قضايي محل اقامت خوانده و با توجه به ماده۱۱ قانون آيين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب كه مقرر ميدارد دعوي بايد در دادگاهي اقامه شود كه خوانده در حوزه قضايي آن اقامتگاه دارد، اصل صلاحيت دادگاه محل اقامت خوانده ميباشد و مفاد ماده ۱۳ قانون مرقوم هم مقرر داشته كه در دعاوي بازرگاني و همچنين در هر دعـوي راجع به اموال منقـول كه از عقـود و قرارداد ناشي شده باشد، مدعي ميتواند به دادگاه محلي رجوع كند كه عقد و قرارداد در آنجا واقع شده و يا تعهد در آنجا بايد انجام شود و حسب مفاد رأي وحدت رويه قضايي شماره ۹ـ 28/3/1359 هيأت عمومي ديوان عاليكشور حكم مقرر در ماده۱۳ فوقالاشعار (ماده۲۲ قانون سابق) راجع به مراجعه خواهان به دادگاه محل وقوع عقد يا قرارداد و يا محل انجام تعهد قاعده عمومي صلاحيت نسبي دادگاه محل اقامت خوانده را كه در ماده۱۱ مذكور در فوق (ماده۲۱ قانون آييندادرسي مدني سابق) پيشبيني شده نفي نكرده، بلكه از نظر ايجاد تسهيل در رسيدگي به دعاوي بازرگاني و هر دعواي راجع به اموال منقول كه از عقود و قرارداد ناشي شده باشد انتخاب بين سه دادگاه (دادگاه محل اقامت خوانده، دادگاه محل وقوع عقد يا قرارداد، دادگاه محل انجام تعهد) را در اختيار خواهان گذاشته است.
بنابراين مراتب هر چند طبق ماده ۳۱۴ قانون تجارت صـدور چك ولو اينكه از محلي بهمحل ديگر باشد، ذاتاً عمليتجارتي نيست، ولي مقررات قانون تجارت از ضمانت صادركننده، ظهرنويسي، اعتراض، اقامه دعوي، ضمان مفقود شدن راجع بهبروات شاملچك نيز خواهدبود.
بدين جهت بنظر ميرسد كليه احكام ناظر به اقامه دعوي و ساير موارد مصرح از جمله اختيار انتخـاب مرجع ذيصلاح در مورد دعـاوي بازرگـاني از جمله دعـاوي راجـع به اسناد تجاري و بروات شامل چك نيز خواهد بود و از طرفي صدور و مبادله چك علاوه بر ماهيت اعتباري خاص به شرح ماده ۳۱۱ قانون تجارت و قانون صدور چك ۱۳۵۵ واجد ماهيت قراردادي مشابه عقد حواله بوده، از اين جهت هم دعوي مربوط به آن از جمله دعاوي ناشي از عقود يا قرارداد بوده و ميتواند در دادگاه محل اقامت صادركننده چك يا محل استقرار بانك محال عليه و يا محل صدور چك طرح و اقامه شود.
در هر صـورت روح قانـون تسهيـل در روابط بازرگـاني و تجاري و دعـاوي مربـوط به اموال منقول است. بطور قطع چك با توجه به گستردگي آن و نقش بسيار مهم آن در روابط بازرگاني و تجاري از اين امر مستثني نميباشد.
طبيعي است كه بدهكار همواره براي فرار از مسئوليت و تأخير در پرداخت حقوق ديگران بهانه تراشي مينمايد و طلبكار و خواهان براي احقاق حقوق خود بايد امكان دادخواهي و احياي حقوق خود را در هر شرايطي داشته باشند.
رويه هيأت محترم عمومي ديوان عالي كشور در صدور آراي وحدت رويه شماره ۹ مورخ 28/3/1359 و شمـاره ۸۲/۱۶ مورخ 21/7/1383 مبتنـي بر اين نظرات بوده، با عنايـت به جهات ياد شده، رأي شعبه هفدهم ديوان عالي كشور كه با لحاظ اين مراتب صادر گرديده منطبق با اصـول و موازين تشخـيص و مورد تأييد است.» مشـاوره نمـوده و به اكثريت آراء بدين شرح رأي دادهاند:
رديف: ۸۳/۲۲
رأي شماره: ۶۸۸ ـ 23/3/1385
رأي وحدت رويه هيأت عمومي ديوان عالي كشور (حقوقي)
نظر به اينكه چك با وصف فقدان طبع تجاري، از جهت اقامه دعوي توجهاً به ماده ۳۱۴ قانون تجارت، مشمول قواعد مربوط به بروات، موضوع بند ۸ ماده۲ قانون تجارت است و از اين منظر به لحاظ صلاحيت از مصاديق قسمت فراز ماده ۱۳ قانون آييندادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور مدني به شمار ميرود. نظر باينكه در همان حال، محل صدور چك در وجه ثالث، با تكيه بر تركيب « محال عليه» در ماده۳۱۰ قانون تجارت نوعي حواله محسوب است كه قواعد ماده ۷۲۴ قانون مدني حاكم بر آن ميباشد، و از اين نظر با توجه به مبلغ مقيد در آن جزء اموال منقول بوده و همچنان مصداقي از ماده۱۳ مسبوقالـذكر ميتوانـد باشد، بيترديد دارنده چك ميتواند تخيـيراً به دادگاه محل وقوع عقد يا قرارداد يعني محل صدور چك، يا به دادگاه محل انجام تعهد، يعني محل استقرار بانك محال عليه و يا با عنايت به قاعده عمومي صلاحيت نسبي موضوع ماده۱۱ قانون آييندادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور مدني براي اقامه دعوي به دادگاه محل اقامت خوانده مراجعه كند. با وصف مراتب رجوع دارنده چك به هر يك از دادگاههاي ياد شده توجهاً به ماده ۲۶ قانون آييندادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب براي آن دادگاه در رسيدگي به دعوا ايجاد صلاحيت خواهد كرد. در نتيجه اكثريت اعضاء هيأت عمومي وحدت رويه ديوان عالي كشور رأي شعبه ۱۷ ديوان عالي كشور را كه متضمن اين معني است صحيح و قانوني تشخيص داده است و اين رأي باستناد ماده ۲۷۰ قانون آيين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور كيفري براي شعب ديوان عالي كشور و دادگاهها لازمالاتباع است.
با توجه به رای صادره طرح دعوای چک میتواند در محل صدور چک یا محل برگشت چک و یا محل اقامت خوانده صورت گیرد.
گروه وکلای مهراد با رهنمود و مشاوره تخصصی به شما عزیزان بسته به شرایط شما و خوانده پرونده بهترین مکان جهت اقامه دعوا را تعیین و در کوتاه ترین زمان وبا صرف کمترین هزینه نتیجه مطلوب را بدست خواهد آورد.